سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها! دوستی ات را محبوب ترین چیزها برایم قرار ده، ترس از خودت را ترس آورترین چیزها نزدم قرار ده وبا شوق به دیدارت، نیازهای دنیایی را از من بِبُر . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----53781---
بازدید امروز: ----10-----
بازدید دیروز: ----6-----
سهراب سپهری

 

نویسنده: علی توانا
جمعه 87/1/30 ساعت 4:25 عصر

بخش دوم

سپهری و عرفان نوین در شعر وی .......

تعریف عرفان  .................................

عرفان در شعر سپهری .......................

کشف وشهود در شعر سپهری ............

راز کشف عرفان در شعر سپهری ........

سرنوشت عرفان سپهری ...................

سپهری وعرفان نوین در شعر وی

       }... من به مهمانی دنیا رفتم :

  من به دشت اندوه   من به باغ عرفان

  من به ایوان چراغانی دانش رفتم ...{

  1 : تعریف عرفان

      »عرفان طریقه ی معرفت در نزد آن دسته از صاحب نظران است که بر خلاف اهل برهان در کشف حقیقت بر ذوق و اشراق اعتقاد دارند تا بر عقل واستدلال ...«

      به عبارتی دیگر ، عرفان سفر روح به سوی حقیقت واحد ومشترک است ودر آن روح به وصال دائمی وهمیشگی نائل می آید که همان تقرب به محبوب ازلی است .

      در واقع عرفان ، معرفتی است مبتنی بر حالتی روحانی وتوصیف ناپذیر که در آن حالت ، برای انسان این احساس پیش می آید که ارتباطی مستقیم وبی واسطه با وجود مطلق است .

      پس عرفان راه نیست بلکه معراج روحانی وپرواز ملکوتی برای وصول کامل به حق از منازل ،مراتب و راه هایی که یک سالک باید از تمام آنها بگذرد . این مقامات هیچ کدام به خودی خود چیزی نیستند وتنها هدف از رسیدن به این مقامات ، این است که شخص عارف یا سالک به وصال محبوب ازلی برسد ، اما روح انسان زمانی به سیر روحانی خود می پردازد که از تعلقات ذهنی و باطنی رها شده باشد ودل از این دنیای مادی فارغ کرده باشد .

      در عرفان همواره نیروی درونی وجود دارد که سالک را وادار می کند تا همواره یاد وذکر خدا را در دل بپروراند . این نیرو نوعی حزن است که در ریشه و نهاد شخص سالک قرار دارد ونتیجه ی حاصله از عرفان است . این وسیله یعنی غم واندوه شخص را متوجه محبوب ازلی می کند وبه طور دائم اورا وادار می کند که اذکار و اوراد خویش ، به یاد خدا وند باشد . تا به این وسیله روح خویش را ارضا کند .این حالت ابتدا به صورت حالتی زود گذر است که به آن ،مرحله ی »حـال« گویند و وقتی

در مرحله ی پایدار قرار گیرد به آن »مقام« می گویند .

      انسان هایی که روحی پیراسته و رها شده تر از قیود دنیایی داشته باشند ، بهتر  این راه را طی می کنند امّا کسانی که این گونه نباشند بسیار برایشان دشوار است و حتی خطر گمراهی نیز در پیش است امّا بطور کلی در معرفت حقّ هیچ نوع گمراهی وجود ندارد زیرا که انسان در راه مستقیم وبی واسطه به سوی حقّ قدم می نهد.

      نتیجه ی دست یابی به عرفان این میشود که شخص به نیرویی دست می یابد که اورا از خطا وانجام گناه باز می دارد وهمواره یاد وذکرش متوجه محبوب واقعی می گردد که امر بسیار خوشایندی است .

 

2 : عرفان در شعر سپهری

      در شعر سپهری به گونه ای عرفان تلفیقی با یک نوع عرفان نه چندان قوی به مفهوم واقعی آن ، برخورد می کنیم اما این دلیل برآن نیست که شعر سپهری از ابتدا تا انتها در برگیرنده ی این نوع طرز فکر یا جهان بینی باشد .

     رابطه ای را که سپهری بین عرفان وهنر بر قرار می کند ، نوعی رابطه ی روحی میان دو پدیده ی اصلی روح است که هردو مسیر برای رسیدن به خدا است . عرفانی که به این گونه به دست آمد در تمام آثار وی مشهود نیست امّا در شعر »صدای پای آب « ، »مسافر « ومجموعه ی شعری »حجم سبز « به این نکته می رسیم . با تصاویر ونکته ها ست که سپهری میان خود وخدای خود ، رابطه بر قرار می کند وطبیعت را بهتر می بیند وبرای رسیدن به این مرحله ، شعر خود را نیز در مسیر عرفان قرار می دهد .

      عرفان سپهری در یک باغ شعری نهفته است ومیوه های این باغ ، مکاشفات و تلألوهای روحانی است که در پاره ای اشعار وی به چشم می خورد . این گونه تصاویر نتیجه ی حاصله از نوعی برداشت عرفانی وروحی است که خاصّ عرفاست.

      تنهایی که در شعر سپهری از آن یاد میشود ، تجرّد وگوشه نشینی عارفانه را بهاد می آورد واگر بپذیریم که قسمت اعظمی از عرفان یا بطور کلی شناسنامه ی عرفانی هرکس ، مکاشفات وی است ، در شعر سپهری ما نیز با این مسئله مواجه می شویم .


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • سخن سر دبیر
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •